بازار خودروهای وارداتی در طی 2 سال گذشته یکی از بیثباتترین و شلوغترین دوران خود (از زمان فعال شدن واردات خودرو در10 سال اخیر) را سپری کرد و از لندکروزر 90 میلیونی که به 300 میلیون رسید، تا قوت گرفتن شایعه افتتاح دفتر جنرال موتورز در ایران و پلاک شدن ماشینهای آمریکایی در کشورمان را به خود دید!
در این میان کسی که سرگردان مانده بود که چه کند و چه بخرد و سراغ چه شرکتی نرود، مشتری یا همان مصرف کننده بود! همان مصرف کنندهای که روزی با 60 میلیون تومان در همین تهران مرسدس بنز c کلاس و بامو سری 3 میخرید اما هم اکنون با این پول باید پشت رل اسباببازیهای چینی بنشیند!
به همین دلیل به سراغ «کارن مکوندی» یکی از دوستان و نویسندگان قدیمی «مجله ماشین» رفتم، کسی که نامش برای خوانندگان مجله ماشین دهه 60 و 70 این نشریه شناخته شده و بین بچههای تیم ملی بسکتبال بهعنوان یک کارشناس زبده معرفی شده است.
«کارن» سالهاست که در کانادا زندگی میکند و در کمپانی جنرال موتورز مشغول بهکار است. پس بهدلیل اینکه در جریان اخبار این روزهای صنعت کشور و آَشفته بازار خودروهای وارداتی و قوانین کار با gm و اوضاع و احوال این شرکت بود، گپ و گفتی با او داشتم تا ازآنچه در گوشه و کنار این اتفاقات میگذرد برای ما تعریف کند.
○ مدتی است که دیگر مقالهای در مجله ماشین از شما نمیبینیم! یادتان است آخرین مقاله شما چه زمانی و با چه عنوانی چاپ شد؟
● متأسفانه مدتهاست که در مجله ماشین مطلبی نداشتهام. البته این باعث نشده که از خواندن «مجله ماشین» دست بکشم، همواره مطالب را دنبال میکنم. آخرین مقالهای که برای مجله ارسال کردم دو سال پیش بود (البته پس از ده سال غیبت!) که به خروج پژو از بازار ایران و نقش جنرال موتورز در مورد این تصمیم پژو میپرداخت.
○ وقتی شایعات احداث دفتر رسمی gm در ایران و دریافت پلاک ملی برای خودروهای آمریکایی را خواندید، اولین عکسالعمل شما چه بود؟!
● وقتی که این خبر را خواندم (آگهی در روزنامه و مصاحبه با وارد کننده در یک نشریه اقتصادی) روز دوشنبه بود و پس از سه روز تعطیلی سرکار بر میگشتم. اولین عکسالعملم تعجب بود! تصور کردم شاید در این سه روز تعطیلی تحولات سیاسی عمیقی رخ داده که من بیخبر هستم! البته بهدلیل نوع کارم عموماً قبل از اینکه اتومبیلهای ساخت gm در کشوری جدید به فروش برسد، 6 ماه قبل از آن خبر دارم تا بتوانم برنامهریزیهای مهندسی و قانونی اتومبیلهای صادراتی را انجام بدهم و چنین چیزی یک شبه امکانپذیر نیست. زمانی که آگهی را دقیقتر خواندم دیدم نوشته همه ماشینهای ما ساخت آمریکاست و این در حالی بود که در آگهی عکس یک شورولت کامارو (ساخت کانادا) و یک بیوک انکور (ساخت کره/چین/اسپانیا) آمده بود. اینجا بود که به واقعی بودن نوشتهها شک کردم.
○ آیا این مسئله را با مدیران ارشد جنرال موتورز مطرح کردید؟! و عکسالعمل آنها به این خبر چه بود؟
● برای اطمینان از موضوع با بخش مهندسی فروش کامارو و دپارتمان قوانین و مقررات شرکت در رنسانس سنتر (دفتر مرکزی جنرال موتورز) در دیترویت تماس گرفتم. آنها هم اظهار بیاطلاعی کرده و تأیید کردند که تا وقتی قوانین فدرال آمریکا اجازه صدور کالا به ایران را نمیدهد، هیچ کدام از شرکتهای تابعه جنرال موتورز (حتی sgm شانگهای جنرال موتورز) اجازه صدور اتومبیل به ایران را ندارد. یکی از آنها که با بازار خاکستری اتومبیل در کشورهای جهان آشناتر بود، با دیدن آگهی گفت: قبلاً در کشورهای اروپای شرقی و چین دیده است که واردکنندههای اتومبیلهای قاچاق برای فروش اتومبیل خود آگهی میدهند، اما اطمینان داد که پس از 35 سال کار در تجارت بینالمللی اتومبیل، اولین بار است که کسی به دروغ نمایندگی افتتاح کند و قول تأسیس کارخانه جنرال موتورز را در یک کشور بدهد.
○ آیا انتشار این شایعات و سپس چاپ آگهیهای مربوطه، از هدف خاصی پیروی میکرد؟!
در مورد این که شایعات و این آگهی از برنامهریزی خاصی پیروی میکند، نظر قاطعی نمیتوانم بدهم. احتمال اینکه رابطه ایران و آمریکا در سالهای آینده رو به عادی شدن برود وجود دارد، ولی تا بازشدن نمایندگی تأسیس کارخانه جنرال موتورز در ایران هنوز راه زیادی داریم و اگر هم رخ بدهد از طریق اتصال به یک شهر کوچک مرزی و یک شرکت گمنام نخواهد بود.
○ در قوانین صادرات جنرال موتورز دقیقاً چه چیزی در خصوص تجارت با ایران نوشته شده است؟
قوانین تجاری شرکت جنرال موتورز به عنوان یک شرکت آمریکایی، از قوانین دولت فدرال آمریکا طبعیت میکند. یکی از مهمترین بخشهای آییننامههای تجاری شرکت، مربوط به اجرای قانون تحریمهاست. حکم حکومتی تحریمی آمریکا بر علیه ایران فهرست بلند بالایی دارد که از سال 1979 برای ضبط اموال دولتی ایران توسط دولت جیمی کارتر شروع شد و در هر دولت جدید به قطر پرونده آن افزوده میشود. جدیدترین مصوبه دراین بین مربوط به سوم ژوئن امسال است که توسط دولت اوباما تصویب شد. در این حکم حکومتی آمده که شرکتهای آمریکایی اجازه تعامل تجاری با هر گونه ماهیت ایرانی در زمینه صنعت خودرو (کالا و خدمات) را ندارند. این مصوبه هر گونه فعالیت تجاری (خرید و فروش) از ایران (دولت و اشخاص) را ممنوع اعلام میکند. حتی در یک حکم دیگر، به ممنوعیت فعالیت بازرگانی در مناطق آزاد تجاری ایران هم اشاره شده است. این مصوبه برای همه بخشهای تابعه جنرال موتورز شامل جنرال موتورز کانادا، جنرال موتورز اروپا (اپل و واکسهال)، جنرال موتورز آمریکای لاتین، جنرال موتورز استرالیا (هولدن) و جنرال موتورز در آسیا شامل مهمترین شرکت آن sgm (شانگهای gn) و حتی جنرال موتورز قزاقستان بهصورت قانون اجرا میشود. روی دیگر این مصوبهها ممنوعیت خرید کالاهای ساخت ایران است. برای نمونه چند ماه پیش گروهی ممیز در یک شرکت قطعهساز ترکیه که به جنرال موتورز قطعه میفروخت یک قطعه الکترونیکی «ساخت ایران» را یافتند. همین قطعه کوچک، باعث متوقف شدن چند محموله جنرال موتورز در جهان شد. توقف محمولهها برای این بود که اتومبیلهای تولید شده میبایست قطعه تولید شده توسط آن قطعهساز ترک را تعویض میکردند.
○ جنرال موتورز و در کل قوانین تجارت آمریکا، چه جریمهای را برای شرکت و یا اشخاص خاطی دراین زمینه تعیین کرده است؟
● روش صادارت- واردات جنرال موتورز به این شکل است که اگر gm در کشور وارد کننده نماینده (چه تولیدی چه غیر تولیدی) داشته باشد، آن شعبه از شرکت به عنوان وارد کننده شناخته خواهد شد. در صورتی که gm در آن کشور شعبهای نداشته باشد ممکن است یک شرکت بازرگانی محلی یا بینالمللی به عنوان وارد کننده شناخته شود. البته موارد استثنا هم وجود دارد که مدلهای خاصی از کانال شرکتهای بازرگانی وارد کشوری که gm در آن شعبه دارند میشود. این شرکتهای بازرگانی هم به نوبه خود به gm تعهد میدهند که اتومبیلهای وارد شده را به شخص ثالث در کشورهای تحریمی نفروشند. اگر شرکت بازرگانی از این تعهد شانه خالی کند نه تنها قرار داد را از دست خواهد داد، بلکه در دادگاههای فدرال آمریکا به جریمههای سنگین محکوم خواهد شد. اما در زمینه خرده فروشی، جنرال موتورز به عنوان یک شرکت تولید کننده، چهار چوب قانونی برای پیگیری افرادی که اتومبیلهای این شرکت را بهطور قانونی از فروشگاههای رسمی (دیلرشیپ) خریداری میکنند و پس از آن بهطور غیر قانونی یا با استفاده از رانتها آن را به یک کشور تحریمی وارد میکنند ندارد. چرا که بازار غیر قانونی تجارت خودرو یا بازار خاکستری، کاملاً از بازار قانونی صادرات اتومبیل جداست. اینکه افرادی اتومبیلهای جنرال موتورز را بهصورت خرده فروشی خریداری کرده و به صورت قاچاق یا با استفاده از رانت و سوراخهای قانونی وارد ایران میکنند به هیچ وجه باعث مقصر اعلام شدن جنرال موتورز به عنوان قانون شکن (قانون آمریکا) نخواهد بود. جنرال موتورز تنها هنگامی پیگیریهای قانونی را انجام میدهد که به این نتیجه برسد که فعالیتهای غیر قانونی خرده فروشان به وجهه سازمان صدمه میزند که آن هم در موارد نادری رخ میدهد. اما جریمههایی که دولت آمریکا برای خاطیان در نظر گرفته دو دسته است. اول برای شرکتهای تحریم شکن غیر آمریکایی که از طریق محدود کردن دامنه فعالیتشان در آمریکا تنبیه میشوند و دوم شرکتهای تحریم شکن آمریکایی که به دادگاه فرستاده میشوند و براساس حجم و نوع معامله و کشور مقصد، جریمههای کمرشکنی را برایشان میبرند. اما جریمهها عامل بازدارنده اصلی برای تحریم ایران نیست. دلیل اصلی که شرکتهای آمریکایی از معامله با ایران پرهیز میکنند، تصویر منفی در جامعه آمریکاست، جایی که پرسودترین محصولات جنرال موتورز (پیکاپهای فول سایز و اس یوویهای بزرگ) مشتریان زیادی دارد.
○ در کل بهعنوان یک کارشناس جنرال موتورز، آیا حضور برندهای آمریکایی در کشور را در مقابل جا افتادن برندهای آسیایی (بهویژه کرهای وژاپنی) موفق میدانید؟
● اگر چه در پورت فولیوی محصولات جنرال موتورز (و دیگر برندهای آمریکایی) اتومبیلهای خوب و قابل رقابت این روزها زیاد است، اما واردات بینظم و بیهدف کمکی به جا افتادن محصولات آمریکایی در ایران نمیکند. ایرانی ماشین آمریکایی را به اندازه بزرگ و راحتی آن میشناسد، حال وقتی فردی یک اتومبیل بسیار کوچک و ساخت کره (بیوک انکور) که برای بازار اروپا، شهرهای آسیای جنوب شرقی و برخی شهرهای بزرگ آمریکا ساخته شده است را وارد ایران میکند (آن هم با قیمتی سرسامآور) به نظر من اثری جز تخریب مارکهای آمریکایی در ذهن ایرانیها ندارد. برای شروع صادارات به یک کشور جدید، همه چیز از مطالعه بازار (قیمت و نحوه فروش) و تحقیق درباره جادهها، قوانین رانندگی، عادات رانندگی، اینترفیسهایی با زبان آن کشور، سبک زندگی مصرف کنندگان و حتی ابعاد پارکینگها و دهها پارامتر دیگر باید اندازهگیری شود و در طراحی یا تغییر اتومبیل صادراتی، مدنظر باشد. حتی پس از تعیین همه این پارامترها قوانین خاص کنترل کیفیت برای اتومبیلهای صادارتی وجود دارد که باید رعایت شود. صادرات اتومبیل در بازار رقابتی امروز کار بسیار حساسی است. من در سال 2010 از سوی جنرال موتورز کانادا به عنوان نماینده تولید کننده برای پروژه صادرات شورولت کامارو به کشور چین منصوب شدم. این اولین باری بود که چینیها کامارو سوار میشدند. کمیتهای تشکیل دادیم با نمایندگانی از جنرال موتورز کانادا (تولید کننده)، جنرال موتورز استرالیا (طراح)، جنرال موتورز آمریکا (صادر کننده) و جنرال موتورز شانگهای (وارد کننده) و شرکت patac که بازوی مهندسی gm در چین است. در آن سال یکی از بهترین رنگهای شورولت کامارو رنگ «سینرجی گرین» یا سبز سفارشی بود. بسیاری از پوسترهای کامارو با این رنگ تصویر شدهاند. وقتی در حال تصمیمگیری در مورد رنگها بودیم، همه سبز را توصیه کردند ولی طرف چینی گفت از هزار دستگاه اول 995 دستگاه باید زرد رنگ باشد و پنج دستگاه هم سیاه! همه تعجب کردند. او توضیح داد در فرهنگ چینی، رنگ سبز به معنی بیوفایی در زندگی زناشویی است و امکان ندارد کسی کاماروی سبز بخرد! همه مشتریان به دنبال رنگ زرد نظیر همان کامارویی که در فیلم ترنسفورمر روی پرده سینما رفت بودند. جلسات بعدی در مورد تصمیم گیری درباره نوع بسته بندی اتومبیل برای صادرات بود. طرف چینی گفت که دیسکهای ترمز باید در برابر زنگ زدن هنگام حمل و نقل در کشتی حفاظت شود. مهندس استرالیایی جواب داد که حتی اگر ذرهای زنگ زدگی روی دیسک باشد با چند کیلومتر رانندگی و دو سه ترمز نرم کاملاً زدوده خواهد شد و این را همه میدانند. طرف چینی زیر بار نرفت و گفت وقتی یک چینی اتومبیل نو میخرد نمایشگاه اتومبیل باید اتومبیل را روی جک ببرد و کل خانواده خریدار زیر اتومبیل را برای یافتن کوچکترین زنگ زدگی بارزسی میکنند. همین باعث شد که ما پوششهای خاصی برای حفاظت از دیسک ترمز در برابر زنگ زدن هنگام حمل و نقل با کشتی و توقف در باراندازها طراحی کرده و روی تک تک اتومبیلهای صادراتی نصب کنیم.
به هر حال بازار ایران هم مشخصههای خود را دارد. اگر از همان ابتدا یک اتومبیل دوو که امروز نام بیوک را گرفته وارد ایران کنیم و بگوییم این ماشین آمریکایی است تمام تصویر مثبتی که در ذهن ایرانی از ماشین آمریکایی وجود دارد شکسته خواهد شد. ایران به عنوان تنها کشوری که جنرال موتورز در آن کادیلاک تولید میکرد میتواند بهطور بالقوه بازار مهمی برای این کمپانی باشد و باید با برنامهریزی و ارایه محصولات ایرانی پسند وارد این بازار شد.
○ آیا در خصوص این اتفاقات و جلوگیری از آن، مدیران جنرال موتورز تصمیمی اتخاذ کردهاند؟
● بازار نیمه قانونی یا بازار خاکستری خودرو در همه جای دنیا وجود دارد و همه کمپانیهای اتومبیل سازی هم از آن با خبرند. حتی در خود آمریکا و کانادا هم بازار خاکستری اتومبیل وجود دارد و بسیاری در حال تجارت اتومبیلهایی هستند که کمپانی سازنده، آن اتومبیل را وارد نکرده است. بهترین نمونه آن در آمریکا نیسان اسکای لاین فرمان راست است. شرکت نیسان آمریکا هیچ مسؤولیتی در قبال این اتومبیل ندارد ولی علاقهمندان زیادی این ماشینها را بهصورت دست دوم از ژاپن خریداری کرده وبا استفاده از تبصرههای قانونی خاصی شماره میکنند. چون نیسان آمریکا از این اتومبیل پشتیبانی قطعه نمیکند بسیاری از علاقهمندان دو اتومبیل وارد میکنند و یکی را سوار میشوند و از دیگری فقط برای قطعات یدکی استفاده میکنند. در مورد جنرال موتورز و شرکتهایی که اقدام به فروش نیمه قانونی اتومبیلهای شورولت، بیوک و کادیلاک میکنند، شاید این امر برای جنرال موتورز از اهمیت قانونی برخوردار نباشد چرا که بیشک اتومبیلهای وارد شده به ایران از جنرال موتورز خریداری نشدهاند و بهصورت خرده فروشی در بازار تهیه میشوند. وظیفه گزارش چنین مواردی بر عهده ناظران وزارت دارایی آمریکاست که آنها هم در حال حاضر تمرکزشان روی صادرات مرتبط با موضوعات هستهای، صنعت نفت و سلاح متمرکز شده است. البته مواردی هم وجود داشته که بازتاب خبری وجود یک اتومبیل در یک کشور برای تولید کننده دردسرساز بود. بهترین نمونه هنگامی بود که آمریکا در اوایل دهه دوهزار به افغانستان حمله کرد و دوربینهای تلویزیونی جهانی تعداد بیشماری وانت تویوتا که توسط نیروهای طالبان به عنوان اتومبیل رسمی استفاده میشد را در خبرها ثبت کردند. این انعکاس باعث شد بخش روابط عمومی تویوتای آمریکا، با هوشمندی، استفاده طالبان از تویوتا را به استقامت و دوام این محصول ارتباط دهد و آگهیهای متعددی در همین زمینه برای بازار اروپا و آمریکا بسازد.
○ ایرانیها نسبت به کامارو، ماستنگ، چلنجر، چارجر، کادیلاک و. . . حس نوستالژیک دارند. آیا جنرال موتورز تجربهای شبیه به این در کشوهایی دیگر مثل کوبا و. . . را دارد؟
● بله چیزی شبیه این تقریباً همه جای دنیا وجود دارد. جنرال موتورز در دنیا به پیکاپهای بزرگ و ماسل کارها معروف است ولی همیشه تمرکز فروش این دو دسته محصول در داخل قاره آمریکای شمالی بوده است. این باعث نشده که علاقهمندان بینالمللی این نوع اتومبیلها دستشان کوتاه بماند. در طی سالهایی که در بخش مهندسی محصولات صادراتی کار کردم، گروههای عجیبی را در جای جای دنیا دیدم که به اتومبیلهای آمریکایی عشق میورزند بیآنکه آمریکا صادرات آنچنانی به آن کشورها داشته باشد. یکی از این گروهها، علاقهمندان ماشینهای آمریکایی در کشور سوئد هستند که به «سوئدیش ردنک» یا پشت کوهی سوئدی معروفند. این جوانان عاشق ماشینهای (عموماً وانت) قدیمی و قراضه آمریکایی هستند، استیشن واگنهای دهه 70 که کنار بدنه آن چوب کار شده، و هر چیز دیگری که معرف بخش خاصی از فرهنگ آمریکایی باشد. از دیگر گروههای علاقهمند به ماشینهای آمریکایی، کلوپ ماسل کارهای آلمانیاند که کارشان برایم جالب است. با اینکه آلمانیها با داشتن پورشه و آئودیهای پرقدرت و سریع شهره عالم هستند، این جوانان تنها به اتومبیلهایی نظیر کامارو، ماستنگ و چلنجر دل بستهاند. یکی از اولین سفارشهای اروپایی کامارو zl1 ما از سوی همین گروه علاقهمندان در آلمان بود. نمیتوانم تصور کنم هزینه بنزین این اتومبیل در آلمان چقدر است ولی هر چه هست از هزینه خرید در آن کشور بیشتر است!
○ آیا مدیران ارشد gm، با توجه به پتانسیل و شرایطی که در ایران وجود دارد، علاقهای برای ورود به این بازار دارند یا اینکه فعلاً فروش و سرمایهگذاری در چین آنها را قانع کرده است؟
بازار چین برای جنرال موتورز (و اصولاً هر تولید کننده بزرگ دیگر) یک بازار تثبیت شده و مشخص است. اینکه سالی 12 میلیون اتومبیل سواری و میلیونها دستگاه از انواع دیگر اتومبیل در این کشور فروخته میشود، در خور توجه است. برخی آمارها تقاضا برای 26 میلیون دستگاه اتومبیل نو (همه کلاسها) را برای سال 2014 در این بازار پیشبینی میکند. این در حالی است که بازار آمریکای شمالی در سال 2014 عدد کمتر از 16 میلیون دستگاه را پیشبینی کرده، پس از این بازارها نگاه همه به سوی روسیه و برزیل است که هم به دلیل جمعیت بالا و هم توسعه طبقه متوسط جامعه بازار خوبی برای اتومبیل هستند. بازار هند هم در رادار همه تولید کنندگان است اما بهدلیل بسیار کوچک بودن طبقه متوسط در این کشور هنوز پتانسیل جدی شدن را ندارد. بازار ایران در مقایسه با این بازارها بسیار کوچک است اما بهدلیل ثروت نسبی مردم (نسبت به چین و هند) همیشه میتواند بازار چرب و نرمی برای همه تولید کنندگان باشد. شک ندارم که در صورت عادی شدن روابط ایران و آمریکا، جنرال موتورز یکی از اولین تولید کنندگان خودرو خواهد بود که برای حضور جدی در این بازار اقدام خواهد کرد.
○ بدون هیچ تعصبی ضعفها و نقاط قوت محصولات امروزه خودروسازان آمریکایی با اروپاییها و آسیاییها را در چه میدانید؟
● من میتوانم در مورد چالشهای جنرال موتورز به عنوان بزرگترین اتومبیلساز آمریکا اظهار نظر کنم. بزرگترین چالشی که مارکهای جنرال موتورز با آن روبهرو بودند، چالش ارزش اتومبیل بود. ارزش اتومبیل به این معنی که حتی اتومبیلهای خوبی هم که طراحی میشد، نسبت به قیمت خودرو، نمیارزیدند. نمونه بارز این مشکل بیوک ریگال gs اپل اینسیگنیا است. این سدان زیبا و اسپرت بهایی نزدیک به ۳۸ هزار دلار دارد که با اینفینیتی q35 برابری میکند. طبیعتاً در چنین دامنه قیمتی، بخش زیادی از مشتریان، اینفینیتی را انتخاب میکنند. این چیزی است که نقطه قوت آسیاییها خصوصاً کرهایهاست. تقریباً همه اتومبیلهای کیا و هیوندای نسبت به قیمتشان گرانتر و لوکستر به نظر میرسند. البته منظور قیمت در بازار بینالمللی است، وگرنه قیمت در بازار ایران که متأثر از پارامترهای ناشناخته دیگری است. این ایرادی بود که جنرال موتورز پس از طی دوران ورشکستگی مشغول رفع آن شد و تا کنون نمونههای موفقی از رفع این نقیصه دیده شده است. اولین نمونه، شورولت کامارو بود که سال 2010 با آن استایل زیبا و موتور خوب با قیمت پایه 25 هزار دلار بیرون آمد. هیچ اتومبیلی در آن زمان با آن قیمت و مجموعه امکانات و استایل وجود نداشت. همین باعث شد که از آن سال به بعد فروش این اتومبیل بالاترین برنامهریزی تولید را داشته باشد. نمونه بعدی شورولت ایکوناکس بود که یک suv متوسط است. این اتومبیل که براساس تکنولوژی سوزوکی ساخته شده، اولین اسیووی کم مصرف و زیبای (استایلی شبیه مرسدسml) جنرال موتورز بود که قیمتی معادل 23 هزار و 500 دلار داشت. استقبال عمومی از این اتومبیل، به حدی است که هم اکنون سه کارخانه در کانادا و آمریکا این اتومبیل را تولید میکنند. در همین راستا اتومبیلهای موفق دیگری نظیر شورلت کروز، شورولت ایمپالای 2014 و شورولت کوروت «استینگ ری» 2014 هم ساخته شد که قیمت و کیفتیشان، لرزه بر اندام هوندا آکورد و بامو سری 8 در بازار آمریکای شمالی انداخت.
ضعف دیگر جنرال موتورز و اصولاً آمریکاییهای دیگر، عدم تولید اتومبیل لوکس واقعی در حد مرسدس، بامو و آئودی بود. در پایان دهه دوهزار میلادی آمریکاییها اتومبیل لوکس واقعی چه به لحاظ کیفیت و چه به لحاظ استایل نداشتند. کادیلاک در این سالها بامو آئودی را به عنوان هدف قرارداده و با کپی کردن پارامترهای کیفیتی و مهندسی، این دو نام موفق تا جایی که ممکن بوده خود را بالا کشیدهاند. همین تفکر جدید باعث شده تعصبهای قدیمی (نظیر اینکه کادیلاک باید موتورهای بزرگ 6 و 8 سیلندر داشته باشد یا حتماً دیفرانسیل عقب باشد) را کنار بگذارند و هر آنچه موجب بهتر شدن اتومبیل هست را انجام دهند. در حال حاضر کادیلاک در بین ماشینهای آمریکایی نزدیکترین فاصله را برای رسیدن به آئودی و بامو دارد.
نهایتاً مصرف بنزین ماشینهای آمریکایی هم، نکتهای بود که در سالهای گذشته اتومبیلهای ساخت آمریکا را از دیگر رقبای آسیایی و اروپایی عقب میانداخت. البته این روزها فورد و جنرال موتورز، با روی آوردن به موتورهای 4 سیلندر با کمپرس بالا و موتورهای توربو، تا حد زیادی این کمبود را پوشش دادهاند.
نظرات شما عزیزان: